ناشنوایی، کم شنوایی و سایر مشکلات مربوط به شنوایی، مقوله هایی هستند که با درنظر گرفتن ماهیت و شرایط خاصی که دارند، میتوانند تاثیرات زیادی برروری روابط بین فردی ما و در این راستا روابط عاطفی، زندگی زناشویی و روابط ج ن س ی مان بگذارند. هرچند مطالعات صورت گرفته در این زمینه بسیار اندک هستند، اما همان مطالعات اندکی هم که وجود دارند توانسته اند درک بهتری از مشکلات عاطفی و ج ن س ی افراد ناشنوا بدست دهند.
هارولد روسی، روانپزشک موسسه میننجر در کانزاس، در مطالعات خود به این نتیجه رسید، مردانی که ناشنوایی ویا مشکلاتی در شنوایی دارند، ممکن است ترس از دست دادن توانایی ج ن س ی خود را داشته باشند و در مقابل زنان ناشنوا ترس از دست دادن جذابیت (دلربایی) را تجربه میکنند. یکی از عناصر اصلی در برقراری ارتباط کلام است و فقدان آن می تواند تاثیرات عمیقی بر شیوه تفکر و در نهایت رفتار ما داشته باشد. برهمین اساس افرادی که دارای مشکلاتی در این حوزه هستند شروع به دلیل شرایط خاصی که با آن روبرو هستند شروع به فکر کردن درباره خود و شرایطشان میکنند و بویژه وقتی که در معرض موقعیت های ج ن س ی قرار میگیرند، ناتوان از برقراری ارتباطات اولیه کلامی، منفی باف شده و طرحواره های شناختی منفی را در مورد خود شکل میدهند:«من جذابیت ندارم»، «من نمی توانم ارتباط مناسبی برقرار کنم»، «من نمی توانم از پس کار برآیم»، «این رابطه حتما شکست خواهد خورد، زیرا او منتظر است تا من چیزی عاشقانه به او بگویم» و… .
شاید عمده ترین مشکلاتی که ناشنوایی ایجاد میکند در شکل دادن به روابط عاشقانه و عاطفی باشد و در مرحله دوم فعالیت ج ن س ی را تحت تاثیر قراردهد. البته این موضوع بستگی به این دارد که مشکلات ناشنوایی در چه زمانی شکل گرفته باشند و یک نفر یاهر دوی زوجین چه مشکلاتی داشته باشد.
صرفنظر از شرایط خاص ناشنوایی، در ارتباط با هرزوجی که یکی از آن ها دارای مشکلات شنوایی است، عناصر تقابلی مهمی وجود دارند که ناشنوایی به شدت آن ها را تحت تاثیر قرارمیدهد؛ برای مثال احساس و تشخیص، تعهد و امنیت، اهداف متقابل(دو طرفه)، ارزش های متقابل، و رشد و پیشرفت مستمر. عناصر تقابلی رابطه، با آغاز از دست دادن شنوایی یکی از طرفین تحت تاثیر قرار می گیرد. هرگونه آسیب دیدگی فیزیکی و من جمله مشکلات شنوایی در افراد ایجاد ترس و اضطراب میکند و این اضطراب ذهن را از رابطه برقرارکردن با دیگران دور میکند و ما را با چیزهایی که قطعا ارتباطی با عناصر تقابل ندارند مشغول می سازد. در حقیقت بسیاری از افرادی که ناشنوایی اکتسابی دارند، فکر می کنند که در اینجاچیزی است که در مورد آنها نادرست است، به عبارتی آنها شایسته و خوب نیستند، زیرا همیشه این تصور وجود دارد که برای داشتن یک رابطه موفقیت آمیز، باید همدیگر را درک کرد و فهمید و در مورد آن صحبت کرد، در حالیکه چنین شرایطی وجود ندارد.
علاوه برمشکلات ارتباطی در روابط عاطفی، افرادی که دارای مشکلات شنوایی هستند، مشکلاتی هم در حوزه روابط ج ن س ی خود دارند؛ رابطه ج ن س ی اغلب وابسته به زمان و فضای خوب و مناسب است. فردی که شنوایی خود را از دست داده است، اغلب درک نشانه های رومانتیک(شنیداری، تصوری، خیالی) را از دست می دهد. هر زوجی، احساسات خاص خودشان را از خلق، انرژی و انگیختگی دارند. هر زوجی، ادراک و معنی خاص خودشان را از زمانبندی دارند، اما در فردی
که شنوایی اش آسیب دیده است این درک از زمان بندی از بین رفته است. خودانگیختگی در آنها از بین رفته است و این مسائل مشکلاتی را در آن ها پدید می آورد که حتی در مورد آن هم نمی توانند صحبت کنند. عمده ترین مشکلاتی که زوجین در این زمینه دارند مسائل مربوط به برانگیختگی و رسیدن به ارگاسم است. برای داشتن برانگیختگی لازم جهت داشتن آمیزشی موفقیت آمیز، علاوه برتحریک لمسی و بصری، تحریک کلامی به عنوان سومین عنصر درنظرگرفته می شود و فقدان آن نیز می تواند تاثیرات خاص خود را بگذارد. بعلاوه افراد در رسیدن به ارگاسم و در حین داشتن آمیزش ج ن س ی نیازمند شنیدن و گفتن نجواهای عاشقانه هستند که این مساله منجر به تهییج بیشتر و کسب لذت بیشتری در رابطه میگردد و در نهایت در داشتن ارگاسم موفقیت آمیز تاثیر مثبتی میگذارد، در حالیکه فقدان کلام می تواند به همان اندازه تاثیر منفی در داشتن رابطه ج ن س ی موفقیت آمیز داشته باشد، بویژه که در برقراری رابطه جنسی، افراد معمولا دوست دارند در مورد احساس و هیجانی که تجربه میکنند واز آن لذت می برند، صحبت کنند، و داشتن مشکلات شنوایی انجام این کار را دچار مشکل میکند. به عبارت دیگر، سکوت، باعث ایجاد ارتباطات خیلی ضعیف بین زوجین می گردد.این مشکلات زمانی خود را بیشتر نشان میدهند که یکی از زوجین مشکلاتی شنوایی داشته باشد، زیرا هر دونفر به شکل یکسانی درک درستی از شرایط یکدیگر نخواهند داشت. در مقابل در زوجینی که هر دو مشکلات ناشنوایی دارند، احتمالا مشکلات به دلیل اینکه می توانند درک درستی از شرایط یکدیگر داشته باشند، کمتر خواهد بود.
همانطوری که قبلا هم اشاره شد، مشکلات شنوایی روابط عاطفی را بیشتر تحت تاثیر قرارمیدهند، برای درک بهتر این مساله، به نظریه عشق استرنبرگ و رابطه آن با مشکلات شنوایی نگاهی می اندازیم:
رابرت استرنبرگ، مطالعات زیادی در مورد عشق انجام داده است.او می خواست موضوعی را که تا این حد برای همه ما مهم است را درک کند و همچنین مبنا و اساسی برای بررسی مشکلات خاص افراد ناشنوا در این حیطه فراهم کند. استرنبرگ در تحلیل های خود به سه مولفه اصلی برا ی عشق رسیدکه عبارتند از تعهد، صمیمیت و شهوت.وقتی که در یک رابطه هر سه مولفه وجود داشته باشد ، شما می توانید آن را یک عشق کامل بنامید. واضح است که لازمه این شکل از عشق، ارتباط میان فردی خوب است و ارتباط کلامی یکی از عناصر لازمه ارتباط میان فردی خوب است. منظور درک رابطه این قبیل روابط با افرادی که آسیب دیدگی های شنوایی دارند، ابتدا باید عناصر اصلی روابط عاشقانه را دریابیم؛ تعهد یک عنصر شناختی است که ادراک وکاردانی را دربرمی گیرد. صمیمیت یک عنصر هیجانی است و شامل توانایی اعتماد کردن به یکدیگر درابراز تفکرات، ترس ها ،آرزوها، امیدها و رویاهاست.این عنصر ،صمیمیت رادربرمی گیرد و فراتر از آن به اشتراک گذاشتن ارزش ها و توانایی بیان کردن آنهاست. استرنبرگ به این نتیجه رسید که زنان در این رسیدن به صمیمیت و ارزش ها نسبت به مردان بهتر هستند و در صورتیکه زنی در رابطه با یک مرد نتواند به صمیمیت موردنظرش برسد، سعی می کند که آن را در ارتباط با یک زن دیگر بیابد.و به این صورت می توانند چیزهایی را که نمی توانند به یک مرد بگویند، به یک زن بگویند و نهایتا شهوت که عنصری انگیزشی بوده و شامل انگیختگی فیزیولوژیکی و میل به متحد شدن است.
مطمئنا، انواع متفاوتی از تعهد، هیجان و انگیزش در هر رابطه عاشقانه وجود دارد و استرنبرگ تصدیق می کند که نظریه اش، ساده سازی یک پدیده پیچیده و دقیق است و به ما کمک می کند تا درک کنیم که چگونه روابط افراد ناشنوا، حتی در پیچیده ترین حالت آن می تواند برگردانده شود. درحالیکه درک یک موقعیت، ضرورتا آن را بهتر نمی کند بلکه ما را قادر می سازد تا بتوانیم با موفقیت با آن کنار بیاییم و سازگارشویم. اما این نظریه با مشکلات شنوایی چه ارتباطی دارد؟ افراد، شرایط و روابط،همگی تغییر می کنند، اما تعهدات ما نسبت به یکدیگر، همیشه آن حقیقت ساده را مدنظر قرار نمی دهد. زوجی را در نظر بگیرید که هر دو شنوا هستند، با هم ازدواج کرده اند و دو فرزند دارند. شنوایی خانم در حدود ۴۰ سالگی، شروع به از بین رفتن می کند. بطور نمونه، این مسئله به دلیل عدم درک برخی مسائل
پیش آمده از سوی اعضای خانواده، بر روی روابط بین اعضاء و بویژه روابط زناشویی تاثیر میگذارد.عدم پذیرش مساله از سوی همسر یا خود فرد، انتظارات و توقعاتی قبلی در روابط عاطفی و زناشویی، حذف برنامه های خاص، همگی جزء تغییراتی هستند که ممکن است به شکل مشهود پیش آیند، سایر شرایط در روابط ج ن س ی که باعث کاهش عزت نفس فرد، احساس بی کفایتی و ناکارآمدی ج ن س ی در فرد، مشکلات برانگیختگی، کاهش تدریجی میل ج ن س ی و فعالیت ج ن س ی به دلیل ترس از ایجاد مشکلات ارتباطی و ترس از اینکه نتوان مثل گذشته عمل نمود، باعث ایجاد مشکلات بین فردی بین روجین می گردد. زمانیکه شنواییمان را از دست می دهیم، بنظر می رسد که خیلی چیزها برای ما و کسانی که اطراف ما هستند تغییر می کند. درک ما از یکدیگرکه اغلب با تعامل تقویت می شد، اکنون با نادیده گرفتن و جهالت همراه می شود. ارتباطات قطع می شود.کناره گیری، احساس تنهایی(حتی در میان جمع) رشد می کند.
طردهایی که فرد دریافت میکند با عزت نفس ضعیفش توام می شود. فرایند اجتماعی شدن از بین می رود.از این نقطه نظر، چنین شرایطی یعنی داشتن همسری که در طول زندگی در برابر هر مشکلی که پیش می آید از خودش اضطراب، استرس مزمن، ابهام و شک نشان می دهد، حتی وقتی همسرش می گوید “من انجام می دهم” نمی تواند منتظر باشد(اعتماد کند). ازدواج آنها با مشکل مواجه می شود. به دلیل عدم درک ناشنوایی و مشکلات ناشی از آن(که خیلی شایع هستند)، رفتار فرد نسبت به همسر ناشنوایش تغییر می کند. چگونه عمل کردن ما در اغلب موقعیت ها، شیوه عمل کردن ما را شکل می دهد و برعکس.
وقتی یک چرخه منفی شکل می گیرد، مشکلات خانواده جدی تر می شوند. زن نگرش های تغییر یافته همسرش را به سمت خودش منعکس میکند،
در زمانیکه با ناامیدی به عشق و درک همسرش نیاز دارد، با طرد و عدم پذیرش مواجه می شود. و این همچنان ادامه می یابد. از دست دادن شنوایی در واقع می تواند تست واقعی عشق باشد. اگر زوجین هنوز نتوانسته اند تحمل کافی برای پذیرش یکدیگر به همان شکلی که هستند، پرورش دهند، مشکلات آنها قابل تصور است.
ناشنوایی ما را در یک حالت تدافعی قرار می دهد. اغلب ما نمی دانیم که واقعا چه اتفاقی برای ما افتاده است. و در نهایت خسته و فرسوده می شویم. تصور کنید مرد متاهلی که اغلب در محیط کاراست و شغلش مستلزم استفاده زیاد از تلفن و ملاقات با تعداد بی شماری از مردم در طول روز است، شنوایی اش را از دست بدهد. وی درنهایت نیاز به استفاده از سمعک را پذیرفته است. برای آنکه این نقص خود رابرطرف کند توجه اش را بیشتر کرده، تلاشش را متمرکز بر این کرده تا جایی که می تواند بخوبی لب خوانی کند همه اینها باعث شده تا بتواند شغلش را حفظ کند. مدت زمانی که شبها در خانه می گذراند خسته است و توانایی های روانی و فیزیکی او برای عملکرد و سازگاری با ناشنوایی اش بطور زیادی فروکش می کند. او نمی خواهد که مشکلات خانوادگی مخل آسایشش بشوند، یا در اتفاقات و تجربه های روزمره همسرش شریک شود، یا به مهمانی های دوستان برود. همسرش فکر می کند که او مردی نیست که با او ازدواج کرده است. او به هیچ وجه نمی تواند با او حرف بزند.او نمی خواهد گوش بدهد. و دوباره نادیده گرفتن شرایط، مشکل رابزرگتر و بیشتر می کند. به دنبال فرو ریختن ارتباطات، انحراف و دور شدن از پیمان ها و یگانگی ها آغاز می شود. زمانی که این مشکلات به عنوان یک موقعیت شکننده درنظر گرفته شود، نا امیدی و افسردگی، برشما غلبه می کند و شیوه عمل کردن ما بر روی فکر کردن ما تاثیر می گذارد و برعکس. و مهمتر از آن این است که واکنش و عمل ما براینکه دیگران نیز چگونه در مورد ما فکر و عمل کنند تاثیر گذار است. نگرش های مثبت در مقابل منفی، شخصیت های برون گرا در مقابل درونگرا، میزان پختگی و رشد شخصیت، همه اینها بر واکنش ما به ناشنوایی تاثیر گذار است. از دست دادن شنوایی مانع استمرار و رشد صمیمیت نمی شود، بلکه با محدود کردن شرایط ، زمان و انرژی مورد نیاز، ارتباط راکه لازمه شکل گیری صمیمیت است پیچیده تر ومشکلتر می سازد.
شهوت در افراد ناشنوا بسیار تحت تاثیر قرار میگیرد. زوجی را در نظر بگیرید که مقاربت ج ن س ی در یک اتاق تاریک دارند.اگرچه مرد تلاش می کند تا با استفاده از سمعک بتواند بر مشکل شنوایی اش غلبه کند اما این ناتوانی در شب بیشتر می شود(چراکه او قادر نیست صحبت های همسرش را بدون دیدن لب او متوجه شود). در این شرایط که رابطه ج ن س ی به عنوان سطح بالایی از عشق ارزیابی می شود از بین می رود. چیز ارزشمندی از بین می رود و کیفیت زناشویی افت می کند. چراغ راروشن کنید. چراکه زمانی که عشق وجود داشته باشد دیگر فکری یا گفته ای برای راحت نبودن در اتاق روشن وجود ندارد.
در میان همه عناصر رابطه عاشقانه، شهوت همیشه کم اهمیت ترین آنهاست. وقتی ما عاشق می شویم،خودمان را آسیب پذیر می کنیم.اگر شهوت، اولین انگیزه از روابط باشد،آسیب پذیری افزایش می یابد تاجاییکه خیلی دوام نمی آورد.صمیمیت و یا تعهد عناصر ضروری برای دست یابی به یک رابطه است. شرایط لازم برای ارتباط برقرار کردن نیز باید سازماندهی شود. مثلا زن یک فرد ناشنوا نمی تواند همچنان که خودش را در آشپزخانه سرگرم کرده، گوش هم بدهد، چراکه مرد ناشنوا نمی تواند گفتگو با فردی را که در حال حرکت است دنبال کند. افراد شنوا می توانند حداقل دو کار را بطور همزمان انجام دهند.درحالیکه افراد ناشنوا معمولا فقط یک کار را می توانند در هر زمان انجام دهند. آنها نمی توانند هم بخوانند و هم گوش کنند، کار کند و گوش کنند،یادداشت بردارند وگوش کنند و …. در عوض آنها باید در هنگام ارتباط برقرار کردن هرچیز دیگری را متوقف کنند و فقط روی ارتباط متمرکز شوند.
ناشنوایی اکتسابی ممکن است علت مشکلات بین زوجین نباشد،اما می تواند مشکلاتی را اضافه کند. از آنجاییکه همه زوج ها نیاز به مطرح کردن نیازهایشان به یکدیگر دارند، این امر در مواقعی حساس تر و ضروری تر می شود که شنوایی یکی از زوجین مختل شده باشد. رفع اضطراب، که در این افراد افزایش می یابد، اهمیت ویژه ای پیدا می کند. تعاملات منفی، یا نبود تعامل که به علت اضطراب اتفاق می افتد می تواند در سرنوشت آنها تاثیر گذار باشد افراد ناشنوا باید یاد بگیرند که ریسک گفتگو کردن در یک رابطه عاشقانه بسیار کمتر از ریسک از هم پاشیدگی پیوند و تغییرشکل به یک رابطه پوچ است.
درود بر شما آقای قائدی . اسمم عبدالسمیع است وشهروند افغانستان و مدرک لسانس در رشتۀ روانشناسی دارم . از اینکه وبلاک شما را خواندم خیلی موضوعات اش به دلم چنگ زد وبعد تقاضای همکاری شما را دارم در این راستا … ممنون از شما ، امید ورامکه همیشه سر بلند وسر افراز باشید.