طلاق از جمله پدیده های مهم اجتماعی است که به دلایل متعددی ممکن است بیفتد. مطالعات مختلفی در مورد علل و چرایی آن صورت گرفته است و باید بیان داشت که هرمطالعه ای بسته به جامعه مورد مطالعه، شرایط زمانی و مکانی و در بافت فرهنگی و اجتماعی که در آن صورت گرفته دلایل خاصی را مهمتر از دلایل دیگر بیان داشته است و این مساله کاملا یک امر طبیعی است. در کشور ما نیز مطالعات مختلفی صورت گرفته است که البته نمی توان ادعا داشت که جامع هستند؛ هر کدام از این مطالعات از دیدگاهی به موضوع پرداخته است و البته تمام جنبه ها و دلایل آن را نیز به طور کامل بررسی نکرده است، با این حال این مطالعات وجود اشتراک بالایی دارند و گروه وسیعی از علل و عوامل را در شکل گیری طلاق موثر دانسته اند: عواملی نظیر فقدان شناخت زوجین یکدیگر، بالابودن سطح انتظارات، فقدان درک و تفاهم، تفاوت های فرهنگی، خانوادگی، مالی، اجتماعی و حتی تحصیلی زوجین، دخالت والدین و اطرافیان، مشکلات جنسی، مشکلات اقتصادی، خشونت ها خانوادگی، خیانت زوجین، ازدواج احساسی، ازدواج اجباری، تاثیرگذاری رسانه ها، تکراری شدن زوجین برای یکدیگر و بسیاری دیگر دلایلی هستند که در این مطالعات مورد بررسی قرار گرفته اند؛ واقعیت این است که شاید به سختی بتوان طلاقی را پیدا کرد که صرفا یک دلیل داشته باشد، زیرا بسیاری از این دلایل بایکدیگر ارتباط دارند و شاید وجود یک مورد برای زوجین قابل تحمل باشد، اما اضافه شدن موارد دیگر باعث از بین رفتن صبر زوجین شده و در نهایت به طلاق منجر می شود، هر کدام از این دلایل در جایگاه خود مهم هستند و باید در مورد آن ها هشیار بود، با این حال چه از دید عموم مردم و چه از دید متخصصین برخی دلایل ممکن است حداقل در مقاطع زمانی و مکانی خاص، مهمتر از سایرین باشند.
شرایط خاصی که جامعه در آن قرارگرفته است با تغییر و تحولات اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت روزافزون علم و تکنولوژی باعث شده است که خانواده به عنوان اولین و مهمترین گروه اجتماعی، با تهدیدی بسیار جدی به نام طلاق روبه رو باشد، تهدیدی که می تواند ساختارهای پیچیده تر اجتماعی را نیز با مخاطره روبه رو نماید. درواقع جامعه و خانواده ایرانی درحال پیشرفت و مدرن شدن است و این در حالی است که هنوز بستر مناسبی برای آن فراهم نیست وهنوز بسیاری از ارزش های سنتی در جامعه وجود داشته و نتوانسته اند خود را با مدرن شدن جامعه به شکل مناسب وفق دهند و البته این مساله دو جانبه یعنی پذیرش تکنولوژی و مدرنیته به شیوه ای صحیح صورت نمی پذیرد و این مساله باعث می گردد این عدم تطابق باعث بروز مشکلاتی می شود که می تواند بستری برای طلاق فراهم آورد، این جریان از طریق تغییر افکار و نگرش ها عمل می کند، تغییری که عموما به دلیل عدم آگاهی و بلوغ افراد و جامعه به شیوه ای صحیح صورت نمی پذیرد و جامعه و خانواده ظرفیت لازم برای آن را ندارد،نتیجه تضاد فکری، تضاد ارزشی، افزایش حساسیت در روابط بین فردی و در نیتجه فقدان تفاهم و درک متقابل خواهد بود که به نظر مهمترین دلیل برای شکل گیری طلاق است. واقعیت است که پذیرش بی قید و شرط زوجین، درک و احترام متقابل و توافق زوجین مهمترین عناصر نگهداری خانواده هستند، اگرزوجین یادبگیرند علی رغم تمام تفاوت ها، به یکدیگر و ارزش های یکدیگر احترام بگذارند و در مورد همه چیز زندگی مشترک با هم به توافق برسند، عملا مشکلات بسیار کمتر خواهند شد، اما واقعیت این است که زوجین حتی حاضر به پذیرش این دیدگاه نیستند چه برسد به اینکه بخواهند بر اساس آن عمل کنند. زوج ها دیگر نمی توانند و بهتر است بگوییم که دیگر نمی خواهند همدیگر را تحمل کنند، ازدواج برای برخی تبدیل به یک تجارت و معامله شده است، ازدواج برای برخی صرفا به منظور بهره کشی ، دریافت مهریه و… شده است وبه راحتی شبیه خرید و فروش ماشین شده است، زوجین هر زمان که بخواهند می توانند از همدیگر جدا شوند. بالارفتن سن ازدواج به دلایل مختلف نیز بر این مساله تاثیرگذار بوده است؛ در حال حاضر طرز فکر و شیوه برخورد خانوده های مبدا به گونه ای است که همه چیز را در اختیار فرزندان خود قرار میدهد یا لااقل انتظار دارند که باید همه چیز باشد، مهریه های بالا، جهیزیه های آنچنانی، خانه، ماشین، امکانات و … باعث شده است که زوجین وقتی وارد منزل جدید خود می شوند، همه چیز داشته باشند و لذا باهم بودن و با هم تجربه کردن و با هم به دست اوردن را کمتر تمرین کنند، یا یکی از دیگری انتظار به دست آوردن چیزی را داشته باشد و دیگری نیز انتظار ارائه خدماتی را از آن یکی، در نتیجه زوجین به جای نزدیک شدن به یکدیگر از همدیگر دور می شوند و به جای تجربه باهم بودن، چون به نوعی معامله دست زده اند،تنها در صورتی که به هم نیاز دارند، پیش هم خواهند آمد، و اگر یکی از زوجین نتواند نیازهای دیگری را براورده کند، طرف مقابل خیلی راحت به دنبال شکل دادن به یک زندگی موازی خواهد بود، و این مساله متاسفانه در حال زیاد شدن است و دیگر نه تنها مردان به زنان خیانت می کنند، بلکه زنان نیز به راحتی اینکار را انجام میدهند. البته باید بیان داشت هیچکدام از این مسائل به طور صدردصدی و در موردهمه صدق نمی کنند. این مسائل وقتی بحرانی تر می گردند، که زوجین از یکدیگر احساس استقلال کامل داشته باشند؛ چیزی که الان روبه ازدیاد است، زنان دیگر مانند گذشته در خانه وقت خود را برای پرداختن به وظایف خانه داری نمی گذرانند، شاغل هستند، تحصیلات دارند، فعالیتهای اجتماعی گسترده دارند و حتی در برخی مقاطع موقعیت های تحصیلی و شغلی بهتری از همسران خوددارند که این مساله نیز می تواند باعث افزایش توقعات و انتظارات شده،وابستگی زوجین به یکدیگر را کمتر کرده و می تواند منجر به طلاق گردد.
مشکلات جنسی زوجین یکی دیگر از دلایل مهم و تاثیرگذار در طلاق ها می باشد، هرچند که بنابه دلایلی خیلی های از گفتن اینکه به دلیل مشکلات جنسی طلاق می گیرند، طفره می روند و دلایل دیگری را بیان می کنند. با این حال مشکلات جنسی و نارضایتی جنسی زوجین بر کیفیت زندگی ان ها تاثیر منفی گذاشته و منجر به طلاق می گردد؛ در اینجا منظور ما هم مشکلات جنسی، ناآگاهی جنسی زوجین است و هم بدکارکردی های جنسی آنها. متاسفانه در جامعه ما هیچ آموزش صحیحی در اینباره صورت نمی گیرد؛ اطلاعات به شکل ناقص و از منابع غیرعلمی در اختیار افراد قرار می گیرد که در بیش از ۹۰ درصد موارد نادرست هستند، افراد به جای داشتن آموزش صحیح، از رسانه های نظیر اینترنت، ماهواره و گروه های دوستی اطلاعاتی کسب می کنند وبدون یادگیری مهارتهای ارتباطی و جنسی وارد زندگی مشترک می شوند و لذا نمی دانند در یک رابطه جنسی، چه چیزی باید اتفاق بیفتد، چه باید بکنند و این مساله در بیشتر موارد در شرایطی اتفاق می افتد که هیچکدام از زوجین مشکل یا بدکارکردی جنسی ندارند، بلکه فقط مهارت کافی ندارند، نتیجه داشتن تجارب جنسی ناموفق خواهد بود که باعث نارضایتی جنسی شده و باعث می شود زوجین مسائل دیگر زندگی (نظیر اختلافات فکری و نگرشی، مشکلات مالی و خانوادگی) را دیگر تحمل نکرده و درخواست طلاق داشته باشند. بنابراین مشکلات جنسی هم به شکل مستقیم و هم غیرمستقیم می توانند منجر به طلاق گردند.
در کنار مشکلات جنسی، مسائلی نظیر اعتیاد، خشونت در خانواده، مشکلات مالی و اقتصادی، خیانت زوجین به یکدیگر، دخالت ها خانوادگی و… نیز هستند که به مانند مشکلات جنسی عمل می کنند، یعنی ممکن است مساله ای به تنهایی قابل تحمل و قابل رفع کردن باشد، اما به دلیل ناآگاهی و در کنار سایر مشکلات، باعث بروز طلاق می گردد. وابستگی شدید زوجین به خانواده های مبدا، یکی از مهمترین دلایل طلاق است، هستند افرادی که حتی بعد از ازدواج به شدت تحت تاثیر خانواده خود هستند، مخصوصا افرادی که به شدت به خانواده خودوابسته بوده اند، در زندگی مشترک فعلی نیز همچنان وابسته بوده و به جای اینکه خود و همسرشان برای زندگی تصمیم گیری کنند، تصمیم گیری را بر عهده خانواده می گذارند که منجر به نارضایتی و ناسازگاری زناشویی شده و نتیجه دوباره طلاق می شود. بعلاوه بسیاری از والدین ایرانی حتی با وجود گذشت چندین سال از ازدواج فرزندانشان تصور می کنند، بهتر از فرزندان، می توانند تشخیص دهند چه چیزی به درد زندگی آن ها می خورد، بنابراین بی دلیل در زندگی فرزندان خود دخالت می کنند و وارد تصمیم گیریهای مهم زندگی آن ها می شوند.
یکی دیگر از مهمترین دلایل طلاق، ازدواج های احساسی می باشد، ازدواج هایی که زوجین همدیگر را در خیابان، پارک، مترو و.. کشف کرده اند، و تصور می کنند مهمترین کشف زندگی تاریخ بشریت را انجام داده اند، بدون هیچ گونه فکر و اندیشه ای. متاسفانه بسیاری از این ازدواج ها و آشنا شدن ها به دلیل مشکلات خانوادگی و برای انتقام گرفتن از خانواده مبدا و یا دورشدن از خانواده مبدا صورت می گیرند، که طبیعتا نتیجه ازدواجی بدون شناخت و آگاهی چیزی جزشکست نخواهد بود. باید بیان داشت برخی ازدواج های دانشجویی با وجود اینکه در محیط های اموزشی و دانشگاهی صورت می پذیرد و انتظار می رود براساس آگاهی و دانش باشد، نیز به راحتی به دلیل همین احساسی بودن، منجر شکست وطلاق خواهند شد.
با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی به اطلاعات فراوان از طریق رسانه ها،انتظارات غیرمنطقی در افراد شکل گرفته است، نظیر انتظارات جنسی غیرمنطقی و نادرست که فقط در فیلم ها دیده می شود و یا نمایش فیلم هایی که در آن ها زوجین به راحتی با دیگران روابط نامشروع داشته و خیلی راحت هم با این مساله کنار می آیند و طبیعتا استفاده کننده از چنین محتوی رسانه ای کم کم علاقه مند می شود زندگی آنچنانی داشته باشد، در نتیجه در زندگی مشترک خود نیز به دنبال روابطی خارج از زندگی زناشویی خود خواهد و البته توجهیات خاص خود را نیز خواهد.
همانطور که بیان شد، طلاق پدیده ای که به دلایل متعدد ممکن است اتفاق بیفتد و شاید به سختی بتواند طلاقی یافت صرفا به یک دلیل، اما مجموعه عواملی که بیان شدند، از جمله مهمترین این علل هستند که معمولا به صورت پیچیده و چند بعدی در تعامل با یکدیگر منجر به شکل گیری طلاق می شوند؛ طبیعتا دلایل متعدد هستند، برخی از آن ها را می شناسیم، برخی از آن ها در آمارها بیشتر نقش دارند ولی باید بیان داشت دلایلی نیز ممکن است حضور داشته باشند، که هنوز نمی شناسیم، یا دلایلی وجود دارند که زوجین ترجیح می دهند آن ها را گزارش نداده و لذا در آمارها نیز کمتر به چشم می خورند، اما آنچه بیان شد، جدای از اینکه تا چه حدی در طلاق موثر هستند، از اهمیت بالایی برخوردار بوده و لازم است برنامه ریزیهای صحیحی برای آن ها صورت پذیرد.