انسان و رفتار جنسی(۱۵)
زندگی و رفتارهای جنسی در دوران بزرگسالی- بخش ۱(سبک های زندگی بزرگسالان)
روابط عاطفی، صمیمانه و رفتارهای جنسی به شکل های مختلف، نقش مهمی در زندگی اغلب بزرگسالان دارد. تجرد، تاهل یا زندگی با یک شریک عاطفی، انواعی از زندگی افراد در دوران بزرگسالی هستند که عنصر مهمی در هویت فردی آنها و طرف مقابلشان می باشد. در این مبحث به دنبال بررسی اشکال مختلف زندگی بزرگسالان و تاثیری که انواع شکل های زندگی در زمان بزرگسالی بر روابط عاطفی و صمیمانه افراد می گذارد، هستیم.
زندگی مجردی
انتخاب زندگی مجردی در مقابل تاهل، یا مجرد ماندن بعد از طلاق و عدم گرایش به شکل دادن به یک زندگی مشترک، در جوامع امروزی، روبه رشد است. بر اساس آمارهای موجود جهانی حدود ۳۳ درصد از مردان و ۲۵ درصد از زنان بین ۳۰ تا ۳۴ سال هرگز ازدواج نکرده اند و بزرگسالان مجرد حدود ۴۵ درصد جامعه را تشکیل میدهند. بخشی از این افزایش آماری، به دلیل تمایل مردان و زنان به ازدواج در سنین بالاتر می باشد؛ به گونه ای که برای مردان از سن ۲۳ به ۲۸ سالگی و در زنان از ۲۱ به ۲۶ سالگی رسیده است. در مطالعه ای که در سال ۲۰۱۲ صورت گرفته، ۵۵ درصد از افراد مجرد عنوان کرده اند،دلیل مجرد ماندن شان این است که به دنبال روابطی همراه با تعهد و مسئولیت نیستند. در دهه های پیشین اکثر زنانی که به دنبال تحصیلات عالی بودند قصد ازدواج نداشتند، در حالیکه اخیرا زنان با تحصیلات بالا به ازدواج روی آورده اند، اما قبل از ازدواج باید تحصیلات خود را تکمیل کرده و از نظر شغلی به ثبات اولیه برسند و همین امر باعث افزایش سن ازدواج در آن ها و مجرد ماندنشان شده است. زندگی مجردی منجر به شکل دادن دامنه متنوعی از الگوهای جنسی و درجات مختلف رضایتمندی شده است. برخی از افراد مجرد ممکن است به دلیل سختگیری در انتخاب یا فقدان در دسترس بودن شریک، تا آخر عمر مجرد بمانند. برخی دیگر برای مدت زمانی طولانی درگیر در روابط صرفا جنسی با شخص دیگری می
شوند. برخی دیگر نیز ترجیح میدهند روابط جنسی را با افراد متعدد دیگری تجربه کنند و به همین منظور روابط خود را تغییر میدهند. برخی دیگر سعی می کنند با یک نفر روابط عاطفی و جنسی شکل داده، ولی گاها با افراد دیگری، روابط جنسی داشته باشند. درنهایت هم برخی از افراد مجرد سعی می کنند روابط عاطفی و جنسی پایداری با یک شریک جنسی داشته باشند و در نهایت ازدواج کنند. با این حال تداوم زندگی مجردی منجر به شکل گیری سبک زندگی «دوستی منفعت طلبانه» می گردد، بدین معنا که افراد مجرد به خاطر منافعی به شکل کوتاه مدت یا بلند مدت با یک یا چند شریک، روابط عاطی یا جنسی خود را ادامه میدهند. در واقع این نوع رابطه ترکیبی از روابط دوستانه، همراه با تماس فیزیکی خارج از تعهد روابط عاطفی و صمیمانه می باشد. نکته جالب اینکه بسیاری از مردان و زنان دیدگاهی مثبت در مورد این نوع رابطه دارند و البته دیدگاه مردان نسبت به زنان مثبت تر است. این نوع رابطه می تواند کوتاه در اندازه روابط جنسی یک شبه تا طولانی مدت باشد. با این حال بسیاری از افراد مجرد ترجیح میدهند روابط عاطفی و جنسی طولانی مدت تری داشته باشند. این مساله بویژه در زنان بیشتر صدق می کند، بسیاری از زنان از داشتن روابط عاطفی و جنسی یک شبه ابراز پشیمانی کرده اند. مطالعات نشان داده است افراد مجرد از زندگی مجردی خود ابراز رضایت دارند، خواه موقت، خواه طولانی. با این حال مطالعات نشان داده است افراد متاهل تجربه سطوح عمیق تر و عاطفی تری از روابط جنسی خواهند داشت و میزات رضایت آن ها از زندگی جنسی جنسی و عاطفی، بیشتر از افراد مجرد است.
زندگی با شریک عاطفی/جنسی
در طول چند دهه گذشته، زندگی مشترک بدون ازدواج (ترکیبی از روابط عاطفی و جنسی) در بین افراد جامعه گسترش پیدا کرده است و به نظر می رسد در سال های اخیر نیز پذیرش اجتماعی از این سبک زندگی مشترک، به شکل معناداری افزایش یافته باشد؛ پذیرش اجتماعی صورت گرفته در جوامع مختلف به دلیل آداب و رسوم، باورها و ارزش های فرهنگی، خانوادگی، اجتماعی و اعتقادی متفاوت بوده و هنوز در بسیاری از جوامع این نوع زندگی مورد پذیرش قرار نگرفته است. آمارهای به دست آمده در
کشوری نظیر امریکا نشان میدهند که حدود ۷٫۵ میلیون نفر بدون ازدواج با یکدیگر زندگی می کنند. حدود ۲۸ درصد از مردان و زنان گروه سنی ۱۵ تا ۴۴ سال قبل از اینکه ازدواج رسمی داشته باشند، تجربه زندگی مشترک بدون ازدواج را داشته اند. مهمترین دلایل ذکر شده از افرادی که به این شکل زندگی می کنند، برای انتخاب این نوع زندگی شامل وقت گذرانی بیشتر با یکدیگر، آرامش، ارزیابی سطوح سازگاری خود و شریک زندگی و پرداخت هزینه ها و مخارج زندگی به صورت مشترک می باشد. عامل اخیر یعنی مشارکت در پرداخت هزینه های زندگی، یکی از مهمترین عوامل بویژه برای جوامعی است که با رکوداقتصادی و مشکلات مالی مواجه هستند. مردان و زنان با درامد پایین، بیشترین میزان افرادی هستند که تن به زندگی مشترک بدون ازدواج میدهند. بعلاوه مطالعات نشان داده است که افراد با تحصیلات در حد دیپلم تا لیسانس بیشتر از افرادی با تحصیلات بالا، به این سبک زندگی روی می آورند. بعلاوه درصد افرادی که به دلایلی نظیر طلاق و فوت همسر به زندگی مشترک بدون ازدواج (مجدد) روی می آورند نیز باز هم به دلایل اقتصادی بیشتر است، هزینه های ازدواج مجدد، ترس از قطع حقوق بازنشستگی همسر یا مقرری وی و ترس از دادن حمایت های اجتماعی و پزشکی از دلایل مهم روی آوردن این افراد به زندگی مشترک بدون ازدواج می باشد. مطالعات اما نشان میدهند ازدواج و تاهل به شکل رسمی، درجات بالاتری از تعهد، مسئولیت پذیری و ثبات و تداوم را به همراه دارد. مطالعات نشان داده است حدود ۷۸ درصد از ازدواج های رسمی حداقل برای ۵ سال تداوم داشته اند در حالیکه فقط ۳۰ درصد از زندگی های مشترک بدون ازدواج به مرز ۵ سال رسیده اند. با این حال به دلایل متعدد درصد زوجینی که به شکل رسمی ازدواج می کنند رو به کاهش است، مطالعات نشان میدهد میزان ۷۸ درصد ازدواج رسمی در سال ۱۹۵۰ به ۴۸ درصد در سال ۲۰۱۰ رسیده است و این مساله نشان میدهد که افراد دلایل مهمی برای زندگی مشترک بدون ازدواج دارند، هرچند مهمترین این دلایل، دلایل اقتصادی و مالی هستند، اما دلایل دیگری نظیر مسئولیت پذیری کمتر، عدم تعهدات اجباری، توانایی قطع زندگی مشترک بدون دردسرهای قانونی و نظایر آن از دلایل دیگر این مساله می باشد.
ازدواج، تاریخچه و انواع آن
ازدواج، تنها نهاد و سازمان اجتماعی است که علیرغم تمام تغییرات و شکل گرفتن انواع سبک های زندگی مشترک، همچنان به عنوان مطلوب ترین راه زندگی مشترک در تمامی جوامع شناخته می شود. به شکل سنتی، ازدواج و زندگی مشترک در قالب رسمی آن، کارکردهای مهمی برای فرد و جامعه دارد. ایجاد یک خانواده باثبات که در آن کودکان رشد کرده و دانش لازم برای قوانین اجتماعی را فرا می گیرند و می توانند آینده اجتماع خود را بسازند، شکل دادن به یک واحد اقتصادی موثر و نظایر آن از جمله مهمترین کارکردهای سنتی خانواده از منظر جوامع هستند. بعلاوه ازدواج رسمی می تواند قوانین موروثی در مورد اموال خانوادگی را تعیین و تعریف کند. برای هزاران سال، ازدواج نقش مهمی در تعیین اموال و دارایی های خانوادگی و موروثی و سیاست های اجتماعی در این زمینه، داشته است. این مساله بویژه در جوامع قرن ۱۹ بیشتر صدق می کرده است، ازدواج های سنتی و از پیش تعیین شده به منظور دستیابی به اموال موروثی نقش مهمی حتی در پایداری حکومت ها داشته است؛ ازدواج های تشریفاتی بین اعضای دو خانواده سلطنتی نمونه ای از آن می باشد. در جوامع سنتی و در خانواده های اشرافی، ازدواج فرزندان به منظور ایجاد اتحاد و همبستگی بین خانواده ها، افزایش قدرت خانوادگی، تداوم خانواده و حتی صلح و دوستی بین کشورها بوده است. چنین ازدواج های مصلحتی، عمدتا مانع از کسب تجربه روابط صمیمانه و عاشقانه توسط زوجین بوده است. در همین جوامع و در خانواده هایی که متوسط و در سطوح پایین تر جامعه بودند، ازدواج بازهم کارکردهایی مشابه داشته است؛ حل مشکلات مالی، ایجاد پلی برای ترقی اجتماعی، تامین منابع مالی و غذایی، فرار از مشکلات خانوادگی و نظایر آن، کسب امتیازات قانونی و اجتماعی خاص از جمله مهمترین دلایل ازدواج در آن جوامع بوده است. هرچند در جوامع فعلی نیز بسیاری از این دلایل همچنان پابرجا هستند، با این حال پیشرفت جوامع و زندگی اجتماعی بسیاری از این قوانین و سنت ها را حذف کرده است، باید خاطر نشان ساخت بسیار از دلایل
صرفا تغییر شکل یافته اند و اهداف مدنظر همچنان همان اهداف می باشند، البته به این مساله باید از منظر اجتماعی و ارزشی جوامع نگریسته شود.
ازدواج در فرهنگ های جمع گرا و فرد گرا
جامعه شناسان در مطالعه فرهنگ ها و به منظور تمایز بین فرهنگ ها از یکدیگر، دو گروه ویژگی های متضاد را مورد بررسی قرار میدهند: فردگرایی و جمع گرایی. خواه جامعه ای فرد گرا باشد یا جمع گرا، این ویژگی ها بر دیدگاه های افراد جامعه در مورد ازدواج تاثیر می گذارد. فرهنگ های جمع گرا نظیر هند، پاکستان، تایلند، فیلیپین، خاورمیانه و بخشی هایی از آفریقا بر اهداف جمعی و گروهی تاکید بیشتری دارند. در چنین جوامعی، اساسی ترین هدف از ازدواج ایجاد بهم پیوستگی بین خانواده هاست نه صرفا بین دو نفر. در این جوامع اغلب والدین هستند که ازدواج بین فرزندان خود را برنامه ریزی و هدایت می کنند؛ در واقع والدین هم در انتخاب همسر و هم در برنامه ریزی ازدواج نقش مهمی دارند. برای مثال در هند معاصر نزدیک به ۹۰ درصد ازدواج ها توسط والدین برنامه ریزی و مدیریت می شوند. در چنین ازدواج هایی، تعهدات نیازهای خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبیِ جامعه بر احساسات و ارزش های فردی ارجحیت دارد و این مساله توسط زوجین پذیرفته شده است. روند رو به رشد مهاجرت خانواده های جوامع جمع گرا به کشورهای غربی و فردگرا، نیز در بسیاری موارد مانع از این سبک شکل دادن به ازدواج نشده است. آمارها نشان میدهد سالیانه بیش از ۳۰۰۰ ازدواج اجباری در کشورهای امریکایی و در مناطق مهاجر پذیر به ثبت می رسد. در برخی نقاط دنیا، تخطی از قوانین خانوادگی و اجتماعی در این زمینه بویژه برای زنان ممکن است حتی به مرگ آن ها منجر گردد.
در مقابل، در جوامع و فرهنگ های فرد گرا نظیر کانادا، کشورهای اروپایی، استرالیا، برزیل و نظایر آن، ارزش ها، اهداف و خواسته های افراد بر خواسته ها و اهداف خانوادگی ارجحیت دارد. در این جوامع اغلب افراد بر احساسات عاطفی و عاشقانه خود به عنوان مبنای ازدواج نگاه می کنند. اهمیت روابط عاشقانه و صمیمانه در تصمیم
گیری برای ازدواج، در واقع نوعی بدعت در تاریخ طولانی زندگی بشر به شمار می آید. تا پایان سالهای ۱۷۰۰ و قبل از ان، انتخاب های فردی بر مبنای عشق و صمیمت جایی درتصمیم برای ازدواج نداشتند و همچنان خواسته ها، ارزش ها و اهداف خانوادگی تعیین کننده اصلی بودند. همزمان با تغییر فرهنگ های جمع گرا به فردگرا، مردم کمتر به ماندن در ازدواج های سنتی تمایل پیدا کردند. تسهیل قوانین دولتی و حکومتی نیز در بسیاری از جوامع در ارتباط با کنترل انتخاب افراد برای ازدواج، نقش مهمی در این زمینه داشته است. تغییر این قوانین در برخی جوامع باعث افزایش یکباره طلاق گردید و امروز اغلب جوامع درباره نحوه تاثیر ازدواج بر قوانین اجتماعی، نگران بوده و به دنبال بهینه سازی قوانین و تاثیرات ازدواج بر آن ها هستند.
در جوامع گوناگون انواع مختلفی از ازدواج وجود دارد؛ چند همسری، تک همسری، ازدواج با محارم در برخی جوامع و نظایر آن انواعی از ازدواج هستند که مهمترین عوامل تعیین کننده آن، باورها و ارزش های اجتماعی، خانوادگی و اعتقادی جوامعی هستند که این نوع خاص در آن ها اتفاق می افتد.
سبک رفتاری بزرگسالان چه مبتنی بر زندگی مجردی باشد، چه مبتنی بر زندگی مشترک بدون ازدواج و چه مبتنی بر ازدواج رسمی باشد، تعیین کننده بسیاری از رفتارهای جنسی است و تاثیر بسزایی در کارکردهای جنسی و مهمتر از همه رضایتمندی از زندگی جنسی دارد. این تاثیرات در مباحث بعدی مورد بررسی قرار میگیرد.