هویت جنسی (نظریه های یادگیری اجتماعی)
در بخش قبلی هویت جنسی و شکل گیری آن مورد بحث قرارگرفت، گفته شد که عوامل متعددی در شکل دادن به هویت جنسی ما به عنوان زن یا مرد موثر هستند و عوامل و مولفه های فیزیولوژیکی تشریح شدند، همچنین گفته شد که هویت جنسی ما جدای از ماهیت فیزیولوژیکی که دارد، ماهیتی اجتماعی، فرهنگی و اموزشی نیز دارد و به نظریه های یادگیری اجتماعی اشاره مختصری شد. در این بخش می خواهیم هویت جنسی را از این منظر و در دوران کودکی و نوجوانی مورد بحث قرار دهیم.
نظریه های یادگیری اجتماعی معتقدند که هویت جنسی ما، هم متاثر از زن یا مرد بودن بیولوژیکی ماست و هم متاثر از الگوهای اجتماعی و فرهنگی است که در دوران رشد و تحول اولیه ما وجود داشته اند. قبل از اینکه کودکی به دنیا بیاید، والدین وی و به طور کلی تمام جامعه بزرگسالان براساس مفاهیم و اندیشه هایی که از قبل داشته اند تفاوت هایی را بین دو جنس قائل بوده اند و بر اساس این عقاید و نظرات (درست یا غلط) با کودکانشان رفتار کرده اند و می کنند. از همان زمان تولد کودک، انتظارات وابسته به نقش جنسی در زندگی کودک خود را نشان میدهد؛ انتخاب رنگ اتاق کودک، لباس ها، نوع اسباب بازی ها و… . بعلاوه طرز تفکر والدین در مورد کودکشان کاملا متاثر از جنسیت وی نیز هست؛ برای مثال در مطالعه ای از والدین خواسته شد که کودکان تازه به دنیا امده خود را توصیف کنند؛ والدینی که کودک پسر داشتند وی را «قوی»، «فعال» و«جسور» توصیف می کردند، در مقابل والدینی که کودک دختر داشتند وی را «موجود لطیف» و «ظریف و شکننده» توصیف می کردند. بنابراین انتظارتی که از جنسیت فیزیولوژی کودک می رود برروی رفتارهای ما با کودک تاثیر می گذارد، از کودک پسرمان انتظار داریم وقتی زمین می خود وزخمی می شود گریه نکند، جسور و مستقل باشد از کودک دخترمان انتظار داریم مهربان، عاطفی و حمایت کنند باشد. تقریبا در سن ۳ سالگی، هویت جنسی در اکثر کودکان به حالتی از تثبیت می رسد. در این مرحله هویت جنسی اکثر کودکان متاثر از انتظارتی خواهد بود که محیط اطراف از آن ها دارد و کودکان به دنبال انجام رفتارهایی خواهند بود که انتظار می رود متناسب با نقش جنسی شان است. بنابراین طبیعی است که یک دختر دامن بپوشد و یا در آشپزخانه به تمرین آشپزی بپردازد و به وی گفته شود که دیگر باید کمک دست مادرش در انجام وظایف خانه داری باشد؛ در نتیجه کودک دختر سعی می کند خود (ویژگی ها و رفتار هایش) را با الگوهایی اجتماعی و محیطی که از جنس وی انتظار می رود، سازگار و منطبق کند، در نقطه مقابل کودک پس قرار دارد که باید خود را با الگوهای رفتاری آندسته از نقش هایی که الگوهای فرهنگی و اجتماعی برای وی متناسب می دانند، وفق دهد.
بررسی ها نشان میدهد چنین انتظارات و الگوهایی، ریشه در گذشته دارد و تقریبا در تمام جوامع و فرهنگ ها از دیرباز به شکل های مختلف وجود داشته است. البته این بررسی ها نشان میدهد جوامعی نیز وجود داشته اند که در آن ها تفاوت بین دو جنس حداقل بوده است و بسیار از رفتارها و ویژگی ها بین دو جنس مشترک بوده و در واقع هویت جنسی عمدتا ماهیت فیزیولوژیکی داشته است و این مساله باز هم تایید کننده نظریه های یادگیری اجتماعی است.
امروزه مطالعات و پژوهش ها نشان داده است هویت جنسی محصول عوامل بیولوژیکی و یادگیری اجتماعی است. امروزه اعتقاد براین است که نوزاد انسان (نوزاد نرمال) در بدو تولد از نظر روانی جنسی، ماهیتی خنثی دارد. مطالعات اشاره میکنند نوزاد انسان دارای یک لایه پیچیده فیزیولوژیکی است که وی را مستعد می کند در تعامل با محیط اجتماعی اش (شامل الگوها و نقش های اجتماعی و فرهنگی) الگوی رفتاری زنانه یا مردانه داشته باشد. با این حال مطالعات اندکی همچنان وجود دارند که معتقدند هویت جنسی انسان اساسا پایه فیزیولوژیکی دارد. شواهد محکمی وجود دارد که معتقد هستند تجاربی که در زندگی به دست می آوریم نقش بسیار مهمی در طرز تفکر ما درباره خودمان دارند، صرفنظر از اینکه ما از لحاظ فیزیولوژیکی مرد یا زن هستیم.
علیرغم تفاوت در نظریات مختلف، آنچه که مسلم است این است که دو نیروی قوی فیزیولوژیکی و یادگیری اجتماعی در تعامل با یکدیگر به شکل گیری هویت جنسی ما کمک می کنند، این مساله بویژه زمانی معنا پیدا می کند که در جوامع مختلف شاهد به دنیا آمدن کودکانی هستیم که اندام جنسی بیرونی شان کاملا مبهم هستند ولی یاد میگیرند نقش جنسی خاصی را در جامعه ایفا کنند و یا کودکانی را می بینیم که علیرغم اینکه اندام های جنسی زنانه یا مردانهِ مشخص و کامل دارند، اما در عمل هویت جنسی متضادی را می پذیرند.
هویت جنسی و جهت گیری جنسی
بیشتر مردم تفاوت بین هویت جنسی و جهت گیری جنسی را نمی دانند؛ اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، هوست جنسی یعنی اینکه ما که هستیم (احساس ما از زن یا مرد بودنمان یا ترکیبات خاص این دو) و جهت گیری جنسی یعنی اینکه ما از نظر عاطفی و جنسی جذب کدام یک از جنس ها می شویم. همانطور که گفته شد هویت جنسی ما نقشی تعیین کننده در رفتارهای جنسی ما در آینده خواهد داشت، جهت گیری جنسی بعنوان مسیری برای فعالیت های جنسی ما در آینده به شدت تحت تاثیر هویت جنسی ما قرار دارد، ما ممکن است جذب جنسی مخالف شویم، ممکن است جذب فردی از جنسی خودمان شویم و یا جذب هر دو جنس شویم. به طور معمول انتظار می رود فردی که از نظر بیولوژیکی، روانی و اجتماعی هویت جنسی مردانه یا زنانه مشخص دارد جذب فردی از جنس مخالف شود که به اصطلاح گفته می شود وی فردی «دگر جنس خواه» است. به دلایل مختلف افراد ممکن است جهت گیری های دیگری نیز داشته باشند. برای مثال فردی که از هویت جنسی خود ناراضی است و در واقع تصور می کند که مردی است در کالبد یک زن یا زنی است در کالبد یک مرد، احتمالا نمی تواند جذب فردی شود که از نظر فیزیولوژیکی جنس مخالف وی است، چنین فردی در ظاهر جذب فردی از جنس خود می شود؛ برای مثال زنی که احساس میکند علیرغم ظاهر زنانه و اندام های جنسی زنانه کامل، مرد است، به دلیل داشتن ویژگی های روانی و اجتماعی مردانه نمی تواند جذب مردان شود و به همجنس خود جذب می شود، چنین افرادی از جنسی خود ناراضی هستند، ممکن است به تغییر جنسی رو بیاورند و زندگی جنسی متفاوتی را شروع کنند؛ چیزی که قبلا نبودند. همچنین افرادی که هویت جنسی مشخصی ندارند و یا با اندام های جنسی نامشخص به دنیا می آیند و یا حتی با اندام های جنسی متضاد به دنیا می آیند (مردی با اندام جنسی زنانه یا زنی با اندام جنسی مردانه)، نوع جهت گیری جنسی متفاوتی پیدا خواهند کرد. صرفنظر از اینکه یک مرد یا زن نرمال (از نظر هویت فیزیولوژیکی جنسی) ممکن است جذب فردی از جنسی خود شود (در اصطلاح همجنس گرا) و یا جذب افرادی از هر دو جنس (در اصطلاح دو جنس گرا)، اما هویت جنسی ما چه از نظر فیزیولوژیکی و چه از نظر روانی/اجتماعی در این جهت گیری ها موثر هستند. بویژه در مورد افرادی که «اختلال هویت جنسی» دارند.
اختلال هویت جنسی
اختلال هویت جنسی به حالتی اطلاق می شود که بین جنسیت پذیرفته شده فرد با هویت جنسی وی، تضاد و مغایرت ایجاد میگردد. افرادی که دارای اختلال هویت جنسی هستند نسبت به جنسیتی که دارند احساس ناراحتی و نارضایتی دارند و برای مثال تصور می کنند که زنی در قالب مرد هستند یا مردی در قالب زن. همین احساسات باعث می گردد که دوست داشته باشند به مانند جنس مخالف رفتار کنند، مانند آن ها لباس بپوشند و در فعالیت های اجتماعی و … مشارکت داشته باشند. این قبیل احساسات حتی اگر فرد اندام های جنسی مردانه یا زنانه داشته باشد بازهم به قوت خود باقی می ماند. جهت گیری جنسی این افراد به دلیل تصوری که در مورد هویت جنسی خود دارند نیز متفاوت خواهد بود، این قبیل افراد همانطور که رفتارهای جنس مخالف را نشان میدهند، رفتارهای جنسی متفاوتی را نیز بروز خواهند، این قبیل افراد حتی ممکن است با همان هویت جنسی ناراضی خود ازدواج کنند و تازه این شروع مشکلات ارتباطی بین آن ها و همسرشان خواهد بود، گویی دو فرد از یک جنس با هم ازدواج کرده اند در حالیکه هر دو نفر یا حداقل یکی از انها به جنس مخالف خود جهت گیری جنسی دارد.
این اختلال از شیوع زیادی برخوردار نیست. میزان شیوع آن در مردان بیشتر از زنان می باشد. براساس امارها از هر ۱۲ هزار مرد یک نفر و از هر ۳۰ هزار زن یک زن ممکن است به این اختلال ابتلا داشته باشد. بعلاوه در بین کودکان نیز براساس اخرین امارها و گزارشات والدین، ۱٫۵ درصد پسران و ۳٫۵ درصد دختران دوست دارند از جنس مخالف باشند و رفتارهای جنس مخالف را نشان میدهند. بنابراین به نظر می رسد شیوع ان در کودکان دختر بیشتر شده است.
اختلال هویت جنسی می تواند علل متعددی نظیر دلایل ژنتیکی، علل عصبی/زیستی و علل اجتماعی و روانشناختی داشته باشد. مطالعات نشان داده است که ژنتیک تا حدودی می تواند بر شکل گیری این ختلال تاثیر داشته باشد. در کنار عوامل ژنتیکی مطالعات دیگری که عوامل بیولوژیکی را بررسی می کنند معتقدند که سطح هورمون ها در دوران بزرگسالی و بارداری می تواند یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار در ایجاد این اختلال باشد. برای مثال محققین معتقدند که فرزندان مادرانی که در دروان بارداری هورمون جنسی مصرف می کنند، بیشتر رفتارهای متضاد با جنسیت شان را نشان میدهد. بعلاوه مطالعات اخیر نشان دهنده تفاوت در نوع عملکرد مغز افراد گروه نرمال و افراد دارای اختلال هویت جنسی است. این مطالعات نشان میدهند که جریان خون در قسمت کورتکس کمربندی قدامی در افراد دارای اختلال هویت جنسی پایین تر از گروه کنترل (فاقد اختلال هویت جنسی) است. در نهایت عوامل اجتماعی و روانشناختی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار در نظر گرفته می شوند. تفاوت های فرهنگی و اجتماعی در جوامع مختلف و میزان پذیرفتن یا رد رفتارهای مبتنی بر نقش جنسی توسط جوامع می تواند در این زمینه نقش مهمی داشته باشد. برای مثال گزارشات و پژوهش ها نشان میدهد نوع واکنش خانواده ها به داشتن رفتارهای متضاد فرزندانشان ممکن است در این زمینه نقش مهمی داشته باشد. برای مثال والدینی که رفتارهای پسرانه دخترشان را منع نمی کنند یا رفتارهای دخترانه پسرشان را منع نمی کنند ممکن است به تقویت و پذیرش این رفتارها در فرزندان خود کمک کنند و یا حتی ان ها را تشویق کنند(ممکن است رفتار خاصی که متناسب جنس مخالف فرزندشان است، از نظر آنان جالب و بازمره باشد و حتی کودک خود را به انجام آن رفتار تشویق کنند) .
آنچه که بیان شد به خوبی روشن می ساز که هویت جنسی ما متاثر از عوامل بیولوژیکی و اجتماعی است و هود هویت جنسی نقش بسیار مهمی در جهت گیری های جنسی و رفتارهای جنسی ما در آینده دارد. در مبحث بعدی در مورد نقش جنسی و اینکه چگونه نقش جنسی را یاد میگیریم و بر اساس آن رفتار می کنیم بحث خواهیم کرد.
من سمیرا هستم ۲۲ سالم هست دارای اختلالات هویت جنسی و با خانواده مشکلات حادی دارم از دهوا تا درگیری و ضرب و شتم و پدرم برای مت حتی چاقو میکشه و با دسته طی من رو میزنه،من نه آرایش کردم و نه هورمون مصرف کردم فقط موهام بلد بود و ابرو هام هم معمولی بود و صرتمهم بعضی مواقع مو داشت البته الان لیزر کردم چون دیدم فرقی نداره و ضرب و شتم ها یکسان هست،دیگه نمیدونم که چکار کنم کسی به فکر ما نیست حتی مسِِئولین واقعا خسته شدم
با سلام اگرامکان مراجعه به یک مرکز تخصصی دارید باخانواده مراجعه کرده تا درک بهتری ازاین مساله ایجادشود و به جای درگیری راه حل مناسبی پیداشود.