رواندرمانی کوتاهمدت کانونی
رواندرمانی کوتاهمدت کانونی توسط مالان در دهه ۱۹۵۰ ارائه شد. در این رویکرد ملاکها و شرایط خاصی برای ورود و خروج مراجعین درنظر گرفته شد. برای مثال از جمله ملاکهای ورود به درمان میتوان به قابلیت مراجع برای درک مشکلات هیجانی،تحمل عواطف منفی و داشتن قدرت تفسیر اشاره کرد. همچنین از جمله ملاکهایی که برای عدم پذیرش درنظرگرفته شدهبود اقدام جدی به خودکشی و داشتن افکار خودکشی، سوءمصرف مواد، سوءمصرف الکل، وسواس فکری و هراس (فوبیا) را میتوان نام برد.
شیوه کار مالان اینگونه است که درمانگر باید انتقال را از همان ابتدای درمان تشخیص داده و انتقال و انتقال متقابل را تفسیر کند. سپس باید انتقال را به روابط مراجع با والدینش مرتبط کرده و مورد تفسیر قراردهد. مراجع و درمانگر هر دو باید عمیقاً در فرایند درمان درگیر شده و واکنش مناسبی به این مساله داشته باشند. درمانگر باید بتواند کانون توجه درمان را محدود و تاریخ ختم درمان را از قبل مشخص کند. درمانگر باید درمان را به طور متوسط در بیست جلسه به پایان برساند(باکلی، ۲۰۰۳، فورلانگ، ۲۰۰۵، جوانیدیس، ۲۰۰۶، مک ویلیامز، ۲۰۰۴، سمپل و همکاران، ۲۰۰۵، سادوک ، سادوک و رویز، ۲۰۰۹).